بگذار تا بگويمت از نام...
از ياد...
به سادگي بودن...
به شقايقي که در کوچه باغ خلوتمان لانه زده است...
به ستارگان آشنا در آسمان شب کوير خودپرستي...
راه کاه کشاني مي بايد تا اميد را همراه با نام و يادش در ذهن ها حک کند...
تا سويي ديگر از آفتاب شرقي نمايان گردد...
تا جمله اي از عشق گويي از جان به جانان...
بايد زيست با او...
با خود خود...
با ما...
فاطمه!واقعا قلم قشنگي داري
حتما ميام سراغت خودتو آماده کن
روزمرگي تنها با كشيده شدن پرده ي عادت ظهور مي كند...عوض كردن سبك زندگي به طور مداوم، ساده و سهل نگذشتن از كنار چيزها و به خصوص تك بعدي نشدن باعث ميشه پنجره ي پشت اين پرده رو بتونيم ببينيم...
اين براي نوشته قبله
کاش...
...کاش از روز ازل فکر دل ما ميکرد
آنکه چشمان تو را اينهمه زيبا ميکرد...
کاش
آنکه دائم هوس سوختن ما ميکرد
کاش مي آمد و از دور تماشا ميکرد...
وکاش وکاش و...
به فرموده خداي متعالي: لهم ما يشاؤون فيها (/در بهشت) براي آنان هر چه بخواهند حاضر است اين آيه و آيات مشابه دلالت مي کند که خواسته هاي نفس در عالم آخرت به انشاء (ايجاد) اوست بلکه همه لذت ها و رنج هاي او در آن عالم از مقوله فعل اند نه انفعال .
لذت هاي دنيوي همه از قبيل انفعال اند يعني از خارج بر نفس وارد مي شوند و در وي اثر مي کنند به خلاف لذت هاي آخرت که از باب فعل و تاثير و انشاء نفس اند . در روايت آمده است که فرشتگان بايد از اهل بهشت اجازه بگيرند تا برآنان وارد شوند و بالاترين سلطنت ها همين است که اهل بهشت هر چه اراده کننده بشود .
و آن چه ملالت و خستگي را به دنبال دارد انفعال نفساني است نه فعل و تاثير و انشاء نفس و لذا در عالم آخرت هيچگونه خستگي و ملالتي وجود ندارد
موفق باشي
سلام فاطمه خانم. البته من فيزيک خوندم و در حال حاضر فلسفه دين و شايد در آينده علوم قرآني :) (نويسنده دوم وبلاگ اما مهندسي خونده و تا آخر هم قراره مهندسي رو ادامه بده!)
خوشحالم که با يکي تقريبا مثل خودم در اين فضا آشنا شدم :)
بعد از اين بيشتر اينجا سر مي زنم.
سعدي آن مرد نکونام نميرد هرگز
همچنين هرکه برآن درگه دانايي رفت
درياب لحظه هاي هدايت را
درياب...