• وبلاگ : بي كرانه
  • يادداشت : طوفان گرفت در من و عشق تو را نشست
  • نظرات : 5 خصوصي ، 16 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام. خب چون همه شعر نوشتند من هم شعر بنويسم.
    طوفان اين شعره را که ديدم ياد شعري از محمد مهدي سيار افتادم. همينجوري الکي. چون شعر قشنگيست اينجا کامل مي نويسمش :

    دل خوش نمي‌شوم به نسيم موافقي
    چندان كه در ميانه گرداب قايقي

    گيرم كه ابر كوچكي از روي اتفاق
    بر سينه كوير ببارد دقايقي

    از ريشه خشكم، از برم اي رود، دور شو!
    جريان بگير پاي درختان لايقي

    انگار شاعران جهان راست گفته‌اند
    يك قصه بيش نيست سرانجام عاشقي

    ***

    طوفان شروع مي‌شود آن دم كه يك نسيم
    در رهگذار خويش ببيند شقايقي...