کاش بقيه هم از خاموشي در ميومدن و نظرشون رو مينوشتن تا شايد بفهميم بايد چه کرد...

سلام بر مهندس جوان :) بله تقريبا/ ميدونيد رسيدن به اين وضعي که شماازش با عنوان تحجري آزاردهنده نوشتيد از جايي شروع شده که يکي از مولفه هاش همين درک نکردن شرايط تغيير کرده براي گفتگو بوده. فکر ميکنم براي تغيير اين فضا عوامل مختلفي رو بايد تحليل و بررسي کرد ولي يکي شون به نظرم هميني هست که نوشتم/ توجه به تغيير پيش فرض ها و ادبيات گفتگو. گفتگو دو طرف براي گفتن و شنيدن داره و فکر نميکنم ديگه منبرهايي که بنا شده بر پايه هاي مشترک قديمي باشن جواب نميدن/ بايد بر سر ميزهايي نشست که اقلن ظاهر مورد پذيرش براي دو طرف داشته باشن.

گاها در بحثها مي‌بينيم افراد بيش از حد مته به خشخاش مي‌گذارند، وقتي ميپرسيم مثلا شما قبول نداريد که حد اقل يک موجود ِ خودآ بايد باشه و اونها خيلي لوند جواب مي‌دن که: نه من قبول ندارم از کجا معلوم!

به نظر من اين رفتار مغرضانه است، يعني طرف اگر واقعا اين قدر دقيقه و مته به خشاخاش ميگذاره و خيلي چيزها رو قبول نمي کنه، اون وقت کل ِ علم رو بايد زير سوال ببره چون فيزيک، اصول موضوعه ي غير بديهي خيلي داره!
در حالي که اين افراد اغلب آن طوري راجع به فيزيک حرف مي زنند و فکر مي‌کنند که که يک تندروي مسلمان راجع به اسلام.
و اين دقيقا يعني طرف نميدونه فيزيک چيه، دو تا حرف از سه تا دانشمند کت و شلوار پوش شنيده و هي اونا رو بلغور مي کنه در حالي که اگر حقيقتا شخص بي‌طرف باشه و بخواد آزاد انديش باشه و در هر موردي (فارغ از موضوعش) اين قدر شکاک باشه بايد هيچ کاري نکنه و بشينه يه گوشه اي و حتي به وجود خودش شک کنه!
اين تحجر دنياي جديده که خيلي هم آزار دهنده است، و نمي‌دونم راه حلش چيه، اما احساس کردم چيزي که شما داريد ازش حرف مي‌زنيد يه راه حل اين قضيه است :)