سفارش تبلیغ
صبا ویژن


ارسال شده توسط فاطمه در 92/11/26:: 10:10 عصر

نوشتن برای تو سخت است؛
همیشه بیشتر از آنکه برایت نوشته باشم، با تو سخن گفته ام.
رودررو، نفس به نفس
حتی میتوانستیم دستان یکدیگر را بگیریم
و عمق معنا را نه از میان واژگان، که در وجود یکدیگر پیدا کنیم؛
آنگاه که در اوج صمیمیت سیالمان، آوای دلکش رفاقت را زمزمه میکردیم... 
آن هنگام که در پی کشف راز هایِ پنهانِ حقیقت سکوت میکردیم، فکر میکردیم، به ادراکی مشترک میرسیدیم.

اکنون مدتی است با من سخن نگفته ای
چرایی اش را خبر ندارم!

شاید وارد غار تنهایی ات شده ای
شاید در گذر از مرحله ای به فرادَست، در تلاش هستی
شاید دلت سکوت کرده
شاید...

نمیدانم و نمیخواهم شایدها و باید ها فکر و دلم را محصور کنند...

مینشینم به انتظار روزی که خود بگویی در این روزها چه برتو میگذشته است
چه میگذشته که تنهایی را برگزیدی

و من به انتخابت، به سکوتت، به فکر و دلت احترام میگذارم

و انتظار میکشم تا من را هم در حقیقت مکشوفت شریک کنی
همچون همیشه
همچون گذشته

و به رسم دوستی نوشتم
که بماند
و بدانی
و شاید بخوانی
که این روزها به تو اندیشیدم و دست به دعایت برداشتم... 

 ----------------------
زندگی روزانه تو پرستشگاه تو و دین توست.
آنگاه که به درون آن پای می نهی، همه هستی خویش را همراه داشته باش.
جبران خلیل جبران 

 

پرستشگاه


کلمات کلیدی : دوست نوشت ها