سفارش تبلیغ
صبا ویژن


ارسال شده توسط فاطمه در 91/7/2:: 5:0 عصر


این روزها سخت میگذرد

کافی است در یک روز بدون ماشین و راننده، سوار مترو با بی آر تی شد و کمی به احوال توده مردم توجه کرد
همه دنبال بهانه هستند تا با مطرح کردن مشکلاتشان که عمدتا اقتصادی هستند، کمی از بار سنگین فکر و زندگی شان را کاهش دهند
و این در حالی است که علاوه بر سفرهای مداوم و پیاپی داخلی و خارجی که به صورت طبیعی!!! هزینه های بسیاری دارند
به تازگی برگزاری اجلاس های متعدد و متواتر هم در دستور کار قرار گرفته است!!!!!

اجلاس حضرات سران
اجلاس حضرات بانکداران
اجلاس حضرات رادیو تلویزیونی
(در فاصله کمتر از یک ماه)
و
لابد اجلاس های دیگری که هنوز بنرهای تبلیغاتی آنها به چشم من نیامده
و
دیپلماسی فعال
تعامل های بین المللی
جریان سازی های جهانی
و
...
هم لابد دلایل عوام فریبانه ای هستند که این برنامه های در آستانه انتخابات را توجیه نمایند

اما این در حالی است که
وقتی به آرمان های جهادگران متدین و متقی مینگری، برای خون های ریخته و روزگاران سپری شده و داغ های بر دل مانده حسرت میخوری
آهـــــــــــ میکشی
وقتی تحریم های شدید و توهین های مکرر را وجدان میکنی، به عدم استفاده از گوگل و تجمع در برابر سفارت های تعطیل و خالی تن میدهی
.
.
.
به راستی چه کاری میتوان کرد؟

به حضرت ماه بفرمایید، امر کنند خورشید از پس ابر طلوع نماید!

لِأَیِّ الْأُمُورِ إِلَیْکَ أَشْکُو وَ لِمَا مِنْهَا أَضِجُّ وَ أَبْکِی؟‏

 


کلمات کلیدی : !

ارسال شده توسط فاطمه در 91/6/5:: 6:7 عصر

تهران / چهار راه پارک وی
این مکان بستر اتفاق مهمی بود که این روزها برای من خیلی جالب شده ! آنقدر که به قول مادرم در عرض دو روز پنج بار در حرفهایم به آن اشاره کرده ام !

از شمال چهار راه و در ضلع غربی که به سمت جنوب حرکت میکنی
اول یک نمایشگاه اتومبیل شرکت کیا است؛ این مغازه پارکینگ دارد و سرایدارش مرد مهربانی است که فضا و شلنگ آب را دریغ نمیکند !
دوم یک سوپرمارکت بزرگ است؛ صاحب این مغازه یک مرد ارمنی است که مشتری های قدیمی اش او را موسیو صدا میکنند ! موسیو آمار دقیق همه کس و همه چیز را دارد !
سوم آجیل و (به تازگی) شیرینی تواضع است که بسیار پشتکار دارند؛ همه کارگرها و خود حاج آقای تواضع از صبح سحر آماده به کار و لبخند بر لب خوردنی های خوشمزه را به مشتری ها تعارف میکنند !
چهارم یک جوانی است همراه گاری سیار که بین این مغازه ها بالا پایین می شود ! یا بهتر است بگویم میشد !

از اولی فضا و شلنگ آب - از دومی مراقب و حفاظت - از سومی تنقلات بین روز را دریافت میکند ! یا بهتر است بگویم می کرد !

این جوان کوشا سبزی میفروخت ! همه جور سبزی پاک شده و دسته بندی شده با قیمت به نسبت مناسب و

آنقدر هم مشتری داشت که سر ظهر نمیشد از بساط مفصلش چیز به درد بخوری پیدا کرد ! 

از روز قبل از عید فطر ندیدمش! آنقدر نبودنش ادامه داشت که از موسیو سراغش را گرفتم... قاه قاه خندید و گفت ازدواج کرده و رفته ماه عسل و تا بعد از تعطیلات سران بر نمیگردد...

دهنم باز مانده...

این همان موضوع مهم است/ در شرایطی که پسران زیادی را سراغ دارم که با شغل ها و درآمد های بهتر جرات ازدواج کردن را ندارند، این جوان سبزی فروش در چهار راه پارک وی، به همین سادگی ازدواج کرد و ماه عسلش را هم برگزار کرد !

ای جوانان! این تذهبون :دی

------------
شاید به زودی عکسی از جای خالی اش به این پست اضافه کردم


کلمات کلیدی : !

ارسال شده توسط فاطمه در 91/4/22:: 11:50 عصر

کلا میشود مرا دختری خودشیفته دانست
مثلا همیشه به مناسب های مختلف علاوه بر اینکه از عزیزانم کادو دریافت میکنم، خودم هم برای خودم کادو میخرم!
یک وقت هایی خودم را به جاهای و یا کارهای خوب و جدید و هیجان انگیز دعوت میکنم!
برای خودم باواریا - صرفا چون پپسی قدیمی شده - باز میکنم! آن هم نه یکی بلکه دو سه تا!
و ....
ولی واقعا وقتی به این حالت دچار میشوم از خودم بدم می آید
حالتی عصبی، ناراحت، و پرخاشگر
الان این طوری شدم!
و چون از خودم بدم آمد تصمیم گرفتم ساختار شکنی کنم!

با یک رنگ قلم فالش (!) اقدام به نوشتن پستی ناهمگون و نا مناسب (برای فضا و تعریف و هدف این وب) کردم
بلکه این ساختار شکنی
این درد دل عمومی
این خودزنی مجازی
یک مقدار حالم را جابجا کند!

حتی شعرم هم نمی آید و این نشانه ی بسیار بدی است

هــــــــــــــــی


کلمات کلیدی : !

<      1   2