• وبلاگ : بي كرانه
  • يادداشت : خوف و رجا
  • نظرات : 0 خصوصي ، 13 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ++ 

    http://doa14.blogfa.com/post-471.aspx

    پاسخ شيخ يوسف احمد احسايي به سخنان شيخ راضي
    بعد از آن که شيخ راضي با ادله و مدارکي که ارائه نمود، وجود تحريف در زيارت عاشوراي موجود در کتب ادعيه حاضر را اثبات کرد، کساني که از مقاله مزبور اطلاع پيدا کردند، در مقام پاسخگويي و نقد سخنان شيخ راضي برآمدند که در اين ميان متقن‌ترين و مستدل‌ترين پاسخ توسط شيخ يوسف احمد احسايي ارائه شد. ايشان نقدهاي خود را در قالب دو کتاب چاپ کرده است که به اختصار به بيان پاسخ‌هاي ارائه شده توسط وي مي‌پردازيم.

    اشکال اول
    در ابتدا به شکل ارائه بحث‌ها توسط شيخ راضي ايراد گرفته‌اند. به اين صورت که پسنديده نيست چنين مباحثي در جمع انسان‌هاي غيرمتخصص و غيرمحقق ارائه شود، چرا که هر بحثي جاي مخصوص به خود را مي‌طلبد. حتي چنين بحث‌هايي قابليت طرح در مجامع روشنفکري جامعه را نيز ندارند، در حالي که اين مطالب غامض و تخصصي در جمع عوام و توده جوانان خالي‌الذهن جامعه مطرح شده است. زيرا روشنفکر يا مهندس و يا هر شخص ديگري توانايي شناخت نسخه صحيح از ناصحيح را ندارد؛ چون به دانش نسخه‌شناسي اِشراف و احاطه‌اي ندارد. پس سزاوار بود که اين مباحث در ميان اهل نظر و تحقيق مطرح مي‌شد تا به نقد و بررسي عالمانه مطالب پرداخته شود که نهايتاً زحمات فراواني که راضي براي گردآوري نسخه‌ها متحمل شده است به عنوان يک تلاش علمي در اختيار جوامع علمي و تحقيقي براي استفاده محققان قرار بگيرد.

    اشکال دوم
    اشکال دوم، اشکالات محتوايي سخنان شيخ راضي است که در اين مباحث، فراوان با آن مواجه مي‌شويم. از جمله در ابتداي بحث خود از زيارت عاشورا با نام زيارت متعارف ياد مي‌کنند که براي خواننده معناي سطحي از زيارت برداشت مي‌شود. بهتر بود از عبارت زيارت معروف و مشهور و مورد عمل ياد مي‌کردند. احسايي چندين صفحه از کتاب خود را به بيان و اثبات اهتمام و توجه نسبت به اين زيارت مقدس که از جانب علماي شيعه از گذشته تا حال صورت گرفته اختصاص مي‌دهند که به همين راستا از هفتادتن از علماي شيعه نام مي‌برند.

    اشکال سوم
    اشکال سوم اشکال مبنايي است، چرا که شيخ راضي مبناي خود را در بسياري از جهات بر پيش‌فرض‌هاي سابق خود و عقايد شخصي‌اش بنا نهاده است. چون شيخ راضي معتقد است که لعن جزو دين نيست و نبايد لعن کرد و لعن چون از مصاديق فحش و ناسزاست، بايد از آن اجتناب نمود، به خاطر همين باور دروني، هر جا که مدرک و نسخه، خلاف مدعايش را اثبات کند، به راحتي آن را ناديده مي‌گيرد و خود را به تغافل مي‌زند و هر جا که دليل و مدرک مؤيد اوست، آن را با الفاظ مختلف و شيوه‌اي گوناگون در ذهن مخاطبش جا مي‌اندازد.

    اشکال چهارم (ايراد اتهام به سيد بن طاووس و شيخ عباس قمي)
    شيخ راضي در جايي از بحث خود مي‌گويد: «آغازگر نزاع و جنگ [درباره زيارت عاشورا و به دنبال آن جنگ‌هاي ميان شيعه و سني]، سيد بن طاووس است.» و در جاي ديگر بيان مي‌دارد: «بيشتر جنگ‌ها و خون‌ريزي‌هاي واقع شده در اسلام (ميان اهل تسنن و شيعيان) به خاطر وجود همين فقرات لعن آخر زيارت است.» احسايي مي‌گويد:«اين تهمتي بيش نيست، چرا که با اندک مراجعه‌اي به کتاب خود سيد يعني «مصباح الزائر» هيچ اثري از آتش‌افروزي و نقد و بررسي زيارت توسط سيد نمي‌توان يافت، چرا که او فقط فقرات زيارات را آورده است و بس و اين جنگ‌ها و خون‌ريزي‌ها هيچ ارتباطي به لعن‌هاي موجود در زيارت عاشورا ندارد.»

    اشکال پنجم
    اشکال پنجم کمبود سواد نسخه‌شناسي شيخ راضي است. به همين علت به توضيح سه اصطلاح مهم مقابله، قرائت و اجازه مي‌پردازد. در اين راستا نسخه نقاش رازي را که حکم پايه و اساس استدلال راضي را دارد، ويران مي‌کند. به اين صورت که: نقاش رازي در نقل نسخه خود به نسخه ماوراءالنهري اعتماد کرده است که به دليل مجهوليت اين شخص [ماوراءالنهري]، اين نسخه از اعتبار ساقط است. و تمامي اتصالات مطرح شده از قبيل اجازات علامه حلي و غيره همه بر پايه احتمالات است. هيچ‌گاه بر شايد و احتمال نمي‌توان يک بحث علمي مهم را بنا نهاد. البته شيخ راضي ادعاي تطابق نسخه نقاش با نسخه سيد را مطرح کرده است که اين صرف ادعاست و نياز به دليل دارد.

    اشکال ششم
    شيخ راضي بر اصل قدمت نسخه تأکيد دارد و حال آن که معيار صحت يک نسخه، اقدميت آن نيست، بلکه تاميت اتصال سند نسخه به نسخه مخطوط مصنف داراي اهميت بسزايي است. لذا شيخ يوسف احمد احسايي در پايان بحث خود از هفت نسخه نام مي‌برد که با وجود تأخر زماني از نسخه نقاش، اما وجود سند صحيح متصل‌السند به نسخه مصنف، باعث ارجحيت اين نسخه‌ها شده است و مُثبِت وجود لعن در زيارت عاشورا هستند.

    + ++ 
    براي آشنايي با آراء شيخ حسين قاضي و نقد آن مي توانيد يک سرچ ساده انجام دهيد !!!!!!!
    شيخ راضي مبناي خود را در بسياري از جهات بر پيش‌فرض‌هاي سابق خود و عقايد شخصي‌اش بنا نهاده است. چون شيخ راضي معتقد است که لعن جزو دين نيست و نبايد لعن کرد و لعن چون از مصاديق فحش و ناسزاست، بايد از آن اجتناب نمود، به خاطر همين باور دروني، هر جا که مدرک و نسخه، خلاف مدعايش را اثبات کند، به راحتي آن را ناديده مي‌گيرد و خود را به تغافل مي‌زند و هر جا که دليل و مدرک مؤيد اوست، آن را با الفاظ مختلف و شيوه‌اي گوناگون در ذهن مخاطبش جا مي‌اندازد.http://doa14.blogfa.com/post-471.aspx
    + ++ 
    http://shie.persianblog.ir/post/11بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم


    محضر مبارک استاد معظم حضرت آيت‌الله‌ علامه عسگري (مدظله‌العالي)


    با سلام و خسته نباشيد


    به عرض مي‌رسانيم، اخيرا کلمات متناقض و متضادي پيرامون سخنراني شما در تاريخ 9/2/83 در يکي از مدارس حوزه علميه قم، نشر و پخش گرديد که موجب تشويش افکار عمومي گشته و اين امر، باعث نگراني دوستان و ارادتمندان و شاگردان حضرتعالي شد که با سابقه بيش از نيم قرن شما در دفاع از حريم ولايت و مکتب اهل بيت(ع) منافات دارد، لذا خواهشمنديم به سؤالات زير پاسخ مستدل و روشن بفرماييد.

    ?- برائت چيست و جايگاه آن در دين کجاست ؟

    ?ـ آيا محبت اهل بيت(ع) به تنهايي براي شيعه شدن کافي است؟

    ?- نظر حضرتعالي در مورد عاشورا و زيارت عاشورا چيست؟

    با تشکر

    + ++ 

    جواب علامه عسگري در پاسخ به نامه به شرح ذيل مي باشد ..

    جواب سوال اول :

    برائت همان «لااله» در «لااله‌الاالله» است که نشانگر توحيد مي‌باشد و از اصول اعتقادي و ديني ماست. «تولي» و «تبري» از اهم واجبات اسلامي است و اين دو با هم بوده و مکمل هم هستند يعني «تولي» بدون «تبري» و «تبري» بدون «تولي» نمي‌شود. به عبارت ديگر، بيزاري جستن از دشمنان اهل بيت، عين دينداري است.

    جواب سول دوم :

    خير. اساسا ايجاب بدون سلب نمي شود مانند «لااله الا الله» در توضيح مطلب بايد گفت، نمي‌شود بنده حضرت علي(ع) را دوست داشته باشم و دشمنان حضرت را ( همانند معاويه) دشمن نداشته باشم. محب به اهل بيت، شيعه نمي‌شود مگر با بغض وعداوت نسبت به دشمنان اهل بيت؛ البته اين غير از اظهار کردن و علني نمودن آن است، مخصوصا در شرايط حساس کنوني که عامل اصلي کشتار شيعيان در ممالک اسلامي از قبيل کشمير، پاکستان، هندوستان و... به خاطر بي‌احتياطي و بي‌دقتي در اين امور شده است حضرت صادق(ع) فرمودند: «التقية ديني و دين آبائي و لا دين لمن لا تقية له» (بحار الانوار، ج 72، ص 422).



    جواب سوال ششم :عاشورا به عنوان يک حادثه تاريخي عامل حيات دوباره اسلام است و حضرت سيدالشهدا(ع) آنچه در صحنه عاشورا انجام داد، بزرگ‌ترين عامل حيات دوباره اسلام را پديد آورد، اما درباره زيارت عاشورا، اينجانب در کتاب منتخب الادعيه دو زيارت از زيارت خاصه روز عاشورا را عرض کردم و به آن اعتقاد دارم. زيارت عاشوراي مشهور و معروف، داراي مؤيدات و توثيقات خبري است که قابل تشکيک نمي‌باشد و من خودم زيارت عاشورا مي‌خواندم و مي‌خوانم. قبل از اين من ناراحتي قلبي داشتم که يکي از بزرگان علما براي بنده زيارت عاشورا خواند و ناراحتي قلبي من مرتفع گرديد

    in ham nazare alame askari

    + نسيم 
    اني اخرج لطلب اصلاح امت جدي...
    + تولي و تبري5 

    بنام خدا حتما مي دانيم كه نديدن دليل بر نبودن نيست و يا بهتر از آن ميدانيم كه از روشن بودن چراغ عقل سليم ميتواند بفهمد كه برق در آن در جريان است و هرگز علم به جريان داشتن برق را به مسئول اداره برق شهري وا نميگذاريم .
    پس من گمان ميكنم در مورد اولي و دومي و سومي _ اگر قائل به حق خلافت براي علي (ع) باشيم _ تا آخرين لحظه مرگ برحقانيت خود بر جانشيني پيامبر(ص) اصرار داشتند ، كه اين يعني اصرار بر غصب جايگاه جانشيني پيامبر(ص) و در مورد مابقي لعن شدگان تاريخ گواه اصرار ايشان بر ادامه روش فكريشان است .
    به نظر من بر اساس استدلال عقلي ذكر شده ، مبين اين امر است كه عاقبت لعن شدگان مبرهن است
    و احساس ميكنم همچنان كه ابراز محبت هم در كلام و هم در عمل شايسته است لعن و دوري و ابراز انزجار از دشمنان اهل بيت در كلام و عمل شايسته مي باشد و بنده نيز اين راه را در پيش ميگيرم

    + تولي و تبري 6 

    همه قرآن پژوهان با كلي گويي قرآن آشنا هستند مطمئنا ما مسلمانان منتظر ذكر تعداد ركعت نمازهاي يوميه نيستيم و راه هاي رسيدن به مصاديق و جزئيات كليات قرآن كريم بر شما و ديگر مسلمانان روشن است
    پس اگر قرآن ظالمين و كافران را لعن كرده براي رسيدن به مصاديق آن ، راه چنان سختي نداريم بويژه همانطور كه ذكر شد براي ملعونين ذكر شده در زيارت عاشورا عدم برگشت ايشان به راه حق مشخص است .
    اما در مورد استناد به اسناد اين حديث مي توانيم قبل از ذكر نام علامه عسگري از ايت الله خويي عالم بزرگ علم حديث و رجال نيز كه اين حديث شريف را موثق دانسته يادي بكنيم
    همچنين براي مطالعه بيشتر مي توانيم به اين لينك مراجعه كنيم كه هم در تاييد اين حديث اسنادي آمده هم در شبهه اي كه علامه عسگري عليه الرحمه مطرح فرموده اند
    http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=88

    اگر شما از عاقبت افراد اطلاع داريد ، ايشان را لعن كنيد . من ترجيح مي دهم حتي عاقبت به شر شدگان را لعن نكنم و تكليفشان را به خدايشان واگذار كنم .

    1. نوشته ايد : «چرا ما حق نداريم ظالمين را لعن كنيم ؟» پاسخ : اگر نوشته ام را دقيق بخوانيد ، دقيقا خلاف اين موضوع را گفته ام .

    2. نوشته ايد : «حديث اميرالمومنين علي(ع) را با لغت عرب بياوريد » پاسخ : گيرم اين سخن از علي (ع) نباشد ، آيا معقول نيست كه در مورد سرنوشت افراد پيش داوري نكنيم ؟

    3. به لعن هاي قرآن استناد كرده ايد . اگر به سياق كلي لعن هاي قرآن هم بنگريد متوجه مي شويد كه در اكثر آنها ، بر گروهي كه صفت خاصي را دارند لعن فرستاده شده است . مثلا «ظالمين» ، «كاذبين» ، «الذين يوذون الله و رسوله» و ...

    4. اگر در مواردي خداوند بر شخصي خاص لعن فرستاده است ( مثلا شيطان يا ابولهب ) بايد توجه داشت كه خداوند از سرنوشت افراد آگاه است و فقط اوست كه عاقبت افراد را مي داند .

    5. تبري يعني دوري جستن از دشمنان خدا . دشمنان خدا كيان اند ؟ همين هايي كه خداوند بر آنها لعن فرستاده است : ظالمين ، كاذبين و ... ما نمي توانيم در مورد عاقبت افراد قضاوتي داشته باشيم و فقط مي توانيم در مورد كار افراد داوري كنيم ( آن هم با در نظر گرفتن شرايط و مقتضياتي كه منجر به آن كار شده است )

    6. علامه عسگري پس از اينكه لعن هاي عاشورا را بدون سند اعلام كردند ، به شدت تحت فشار قرار گرفتند ، تا جايي كه ايشان را مجبور به نوشتن توبه نامه كردند .

    7. حجت الاسلام شيخ حسين راضي نيز به تحريفاتي در اين زيارت معتقد بوده اند و ليستي از نسخه هاي صحيحي از اين زيارت كه فاقد لعن هستند را جمع آوري كرده اند : نسخه نقاش رازي، نسخه کتابخانه حضرت آيت‌الله مرعشي نجفي، نسخه رضي‌الدين بن طاووس، نسخه بخشي توني، نسخه جد حفصي و نسخه خواجه شيراحمد که مهم‌ترين آنها نسخه نقاش رازي است که در کتابخانه آستان قدس رضوي در مشهد نگهداري مي‌شود .

    8. نظر آيت الله معرفت در مورد تحريف زيارت عاشورا در سايت هاي اينترنتي وجود دارد .

    9. توجه داشته باشيد كه اين گونه نظرات كمتر در رسانه ها و كتاب هاي عمومي درج مي شود و كساني كه در منابع اصيل ديني و آثار بزرگان ديني كنكاش كرده اند مي دانند كه چه تشويش آرايي در مورد اكثر مسائل ديني وجود دارد .

    پاسخ

    من با پاسخ هايي كه با عنوان تولي و نبري نوشته شده تا حدودي موافقم، اگر به پاسخ من ذيل كامنت خودتون توجه كنيد متوجه ميشيد كه متوجه كلام شما بوده ام و نيز گفته ام آنچه در اين پست مطرح شده مساله ظلم است و مصاديق آن براي شيعيان و حق جويان مبرهن است! راجع به ساير حيطه هاي قابل طرح در بحث لعن، اينجا مكان مناسبي نيست. در ضمن اگر به كامنت هاي زير بيشتر توجه كنيد متوجه ميشويد كه اصل كلام شما دو نفر يكي است.
    + تولي و تبري 3 

    2. تولي و تبري

    مودة يعني دوستي و محبت در جميع جهات

    هرگز نميتوانم تصور كنم كه شما ... نه اصلا خودم ، به اعتقادم ، ناموسم و دينم بي احترامي شود يا هتك حرمت شود اما به هر دليلي حال ميخواد از بن روشنفكري باشد يا بر اساس حس عدم خودباوري در مقابل غير و...... حداقل فرد هتاك را از خودمان دور نكنيم .

    3. كساني كه امروز بر بالاي منابر زيارت عاشورا ميخوانند خود لايق لعن هستند پس لعنشان بر اولي و دومي و سومي ...... جايز نيست يك منطق غلط است

    برادر من اگر معني زيارت عاشور و لعن هاي درون آن را خوب درك كرده بوديم هرگز امروز يزيدي و يزيدي هايي در جهان حاكم نبودند

    من سعي كردم فعلا استناد به قرآن كريم داشته باشم اگر فرصتي شد از محدثان و عرفاي برجسته نيز صحبت خواهيم كرد و باز اگر فرصت شد به آيت الله معرفت و علامه عسگري نيز خواهيم رسيد

    ياعلي

    + تولي و تبري 2 

    فلعنة الله علي الكافرين (بقره/89)
    فنجعل لعنة الله علي الكاذبين (آل عمران/61)
    اولَـئك الذين لعنهم الله ومن يلعن الله (نساء/87)
    كذبوا علي ربهم الا لعنة الله علي الظالمين (هود/18)
    الذين يوذون الله ورسوله لعنهم الله في الدنيا والاخرة (احزاب/57)
    لعن كردن گروهي از مردم نه تنها جائز، بلكه واجب است، چرا كه مورد امر الهي واقع شده و انجام اوامر الهي واجب عيني است. مثلاً آيه ذيل:
    همانا آنانكه بينات و هدايت ما را بعد از آنكه در كتاب آنرا براي مردم روشن نموديم كتمان كرده و پوشانيدند، لعنت خدا و همه لعنت كنندگان بر آنها باد. (بقره/159)
    آنها كه كافر شده و در حال كفرمرگ آنها فرا رسيد، لعنت خدا و ملائكه و همة مردم بر آنها باد". (بقره/161)

    مطابق با تمام اين آيات اگر منظور از لعن دشنام و ناسزا باشد كه در حكيم بودن قرآن شك است

    ولي هرگز چنين نيست زيرا

    لعن در لغت عرب به معني راندن و دور كردنست. (منتهي الارب)
    لعن، راندن و دور كردن از خير است. (صحاح )
    كسانش لعنش كردند يعني او را رانده دور كردند. خدا ابليس را رانده و از بهشت و كنار فرشتگان دورش نمود. سگ و گرگ را لعن كردم يعني دورشان كردم (زمخشري/ اساس)

    + تولي و تبري 1 

    سلام

    در پاسخ به نظر دوست عزيزي كه در كامنت اول نظر خود را بيان نموده بودند

    1. واژه لعن هرگز در ادبيات عرب بعنوان سب و فحش و دشنام شناخته نمي شود

    همانطور كه ميدانيم خداوند متعال در كلام خود كه هيچ گونه شكي در وحياني بودن آن نيست مي فرمايد

    وَ لا تَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلى‏ رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ (سوره مباركه انعام آيه 108)

    كه همانا دشنام يا فحش دادن را مردود دانسته (كاري كه امروزه بعضي در مجامع عمومي از آن هراسي ندارند (دشنام دادن))

    اما همانطور كه گفته شد قرآن و كلام عرب لعن را دشنام و سب نميداند چون معتقديم قرآن حرف خود را نقض و رد نميكند

    ما حق نداريم كسي را لعن كنيم . مگر اينكه متّصفين به صفت خاصي را لعن كنيم ؛ مثلا ظالمين را . مگر نه اينكه علي عليه السلام فرمود كه كسي را لعن و نفرين نكنيد ؛ چون شايد توبه كرده باشد و شما از توبه اش با خبرنباشيد ؟ نه ما به عنوان مسلمان و نه روح و خداي دين ، با شخص خاصي دشمني نداريم و ندارند ؛ اگر هم قرار بر لعن و نفرين باشد ، يزيد هاي زمانه ارجحيت دارند ! لعن هاي زيارت عاشورا هم به گواهي چندين نفر از بزرگترين حديث شناسان شيعه سنديت ندارند . مرحوم علامه عسگري و مرحوم آيت الله معرفت از آن جمله اند . حرف هاي ناگفته ام زيادند .

    پاسخ

    چرا ما حق نداريم ظالمين را لعن كنيم؟؟ حديث اميرالمومنين علي(ع) را با لغت عرب بياوريد و سند كلامي كه به آيت الله معرفت و علامه عسگري نسبت داده ايد را نيز! لينك هم كفايت ميكند!!!!--------در مورد حق لعن سخن بسيار است لكن اين پست مصداق آن نيست.