تو خوب میدانی؛
میدانی که حتی اگر برایت ننویسم، حتی اگر در بین مشغله های روزمره ام مخاطب گفتگوهایم نشوی،
بن مایهء تمام افکار و مخاطب حرف های دلم هستی...
اما حالا
بگذار برایت تعریف کنم، بنشینم کنار دلت و حرف های مگویم را به زبان بیاورم؛ افکارم را به عینیت چشمانت بریزم و بگویم...
بگویم که این روزهایم انگار دوباره به عسر افتاده اند؛
از آن سختی هایی که می آیند تا مرا به آغوش تو برسانند؛
آن سختی هایی که وقتی هستند فاصله من و تو برداشته میشود؛
و من میشوم فاعل بالعشق!
نه همانند برخی، فاعلی بالقصد و الاراده! فاعلی که اعمالش را همانند تجار به سودای پاداش و منفعت انجام میدهد...
و نه مشابه مرید و عبیدی ناتوان! که اعمالش برخواسته از ترس و وحشت اند...
بلکه فاعلی عاشق...
کسی که بندهای منفعت و وحشت را پاره میکند، در آسمان بی کران دل پر مهرت بال میگشاید و آزاد میشود.
بگذار آزادگی را با تو تجربه کنم، و شکر آغوش مهربانت را بجا آورم...
------------
قال الامام علی (ع): انّ قوما عبدوا اللّه رغبه فتلک عباده التجّار، و انّ قوما عبدو اللّه رهبهً قتلک عباده العبید، و انّ قوما عبدو اللّه شکرا فتلک عباده الأحرار.