لازم نیست کسی فیلسوف باشد تا از چیستی ها و چگونگی ها پرسش کند. زیرا اصولا فلسفه متاخر از پرسشگری بشر ایجاد شده است. اما این پرسش گری و تفلسف و تفکر است که زندگی را معنا میبخشد و بودن ما را از حیوانات فاصله میدهد؛ چرا که انسان، حیوانی است ناطق! و نطق از تفکر و تعقل جاری میشود. پس صرف به کار گیری عقل و فکر شرافتی است که از دست دادنش زیان بار است.
شکستن اشل های پذیرفته شده جامعه، بعضا مساوی شکستن تابوهایی هستند که از اصالت دور مانده اند. لازم است شکسته شوند؛ ولی صدای حاصل از این شکست آزار دهنده است. پس ایثار و جهاد پیش نیاز اقدام به چنین تلاشی است و البته اجر و اثر آن نیز بسیار بالاست.
زن بودن دشوار ترین کار در این روزهاست.یا باید همانند الگو های موروثوی و قدیمی بود که قاعدتا امکان پذیر نیست و چنین بودنی مساوی له شدن زیر چرخ های روزگار جدید است. یا باید به اجبار در قالب های وارداتی جا گرفت که این هم مساوی از بین رفتن است.
لازم نیست فیلسوف بود تا به دنبال تعریفی جدید و اصیل از زن باشیم. برای این کار کافی است اشل های "سنتی" و "وارداتی" را بشکنیم و فارغ از تفکرات تحمیلی، داشته ها و باورهایمان را بازنگری کنیم.
تنها در این صورت است که روشنی قدر فاطمه سلام الله علیها شب تاریک جهل ما را روشن میکند و پاسخی واقعی و اصیل به چگونه بودن ما میدهد. کاش فاطمه سلام الله علیها را فراتر از ایام فاطمیه و عزاداری ها جستجو کنیم. کاش به جای قسم دادن پهلوی شکسته اش،* عمق فکر و ایمانش را قسم دهیم؛ چگونه بودنش را تفکر کنیم و بفهمیم که اسوه بودن او، مفهومی شعاری و نمادین نیست. یک حقیقت متجلی است.
--------
*افرادی رو دیدم که شدیدا به این قسم اصرار دارن!
میلاد کریم آل عبا، امام حسن(ع)، مبارک باشه،از سفره کرامتشون فهم و عقل نصیبتون.
-------
تصادفا در جریان این موج وبلاگی قرار گرفتم/ لطفا حمایت کنید. http://reyhaneha.razedel.ir/