مادر گفت روز تولدم پدر روزه بوده
که سالم و صالح باشد نخستین فرزندش
و مرا فاطمه نامیده تا از دنیا و تعلقاتش، از پلیدی ها بریده و جدا باشم
یادم است در یکی از سالهای تولدم کادویی منحصر به فرد دریافت کردم
یک نقاشی که پدر برایم کشیده بود
روی یک کاغذ کاهی
دختری با روسری قرمز و لبان خندان
که یک نان سنگک کیک تولدش بود
شمع های روی نان به اندازه سال تولد من بود
و کنار دختر گلدانی با گل های قرمز بود
و آن نقاشی، آن کادو، پر بود از پند های پدرانه؛
پدر جان؛
من امسال هم منتظر دریافت کادویی منحصر به فرد هستم
امسال که بیشتر از هر سال دلتنگ تو ام...