آمد بهار جانها ای شاخ تر به رقص آ / چون یوسف اندرآمد مصر و شکر به رقص آ
ای شاه عشق پرور مانند شیر مادر / ای شیرجوش دررو جان پدر به رقص آ
چوگان زلف دیدی چون گوی دررسیدی / از پا و سر بریدی بیپا و سر به رقص آ
تیغی به دست خونی آمد مرا که چونی / گفتم بیا که خیر است گفتا نه شر به رقص آ
از عشق تاجداران در چرخ او چو باران / آن جا قبا چه باشد ای خوش کمر به رقص آ
ای مست هست گشته بر تو فنا نبشته / رقعه فنا رسیده بهر سفر به رقص آ
در دست جام باده آمد بتم پیاده / گر نیستی تو ماده زان شاه نر به رقص آ
پایان جنگ آمد آواز چنگ آمد / یوسف ز چاه آمد ای بیهنر به رقص آ
تا چند وعده باشد وین سر به سجده باشد / هجرم ببرده باشد دنگ و اثر به رقص آ
کی باشد آن زمانی گوید مرا فلانی / کای بیخبر فنا شو ای باخبر به رقص آ
طاووس ما درآید وان رنگها برآید / با مرغ جان سراید بیبال و پر به رقص آ
کور و کران عالم دید از مسیح مرهم / گفته مسیح مریم کای کور و کر به رقص آ
مخدوم شمس دین است تبریز رشک چین است / اندر بهار حسنش شاخ و شجر به رقص آ
------------
دیوان شمس
علی رغم انتقاد هایی که برخی صفحات مجازی به اثر جدید محسن چاووشی بر اساس این شعر داشتند
من این کار رو بسیار دوست دارم. ریتم و شعر جدید این کار و مقارنت با این ایام از جذابیت های این اثر هست.