در شام کسی نمانده بود مگر یزید را دشنام داد و عیب گفت و ترک او کرد و نزدیک بود مردم به سرایش بریزند و او را بکشند.
مروان آگاه گردید و گفت: مصلحت نیست اهل بیت حسین در این شهر بمانند و ایشان را سوی حجاز فرست.
یزید با علی ابن حسین گفت و ایشان خواستند که به مدینه بازگردند.
یزید نعمان ابن بشیر که از صحابی رسول الله بود را گفت تا برگ سفر ایشان را به شایستگی فراهم سازد.
وی ایشان را به همراه سی مرد به نیکویی همراهی کرد.
در راه بازگشت که به عراق رسیدند،اهل بیت خواستند که از کربلا بروند و چون به مصرع رسیدند
جابر بن عبدالله انصاری را دیدند که با چند تن از بنی هاشم برای زیارت حسین آمده بودند...
------------
به نقل از کتاب نفس المهموم
دربارهء بازگشت خاندان امام حسین(ع) به کربلا اختلاف نظر است
ولی در زیارت اربعین جناب جابر اتفاق رای وجود دارد.