سفارش تبلیغ
صبا ویژن


ارسال شده توسط فاطمه در 93/11/26:: 9:0 عصر

تنها این من نبودم که  روزها و ساعت ها در ذهنش به هم ریخته بود؛
حتی زمستان هم در میان این همه شلوغی، زمستان بودنش را فراموش کرده بود!
این را وقتی فهمیدم که زیر بارانی با حال و هوای بهاری، در اوج زمستان، خیس شدم... 
ریه هایم را از هوایی خنک و مرطوب پر کردم و به سختی راه پله های قدیمی ساختمان را تا طبقه چهارم بالا رفتم.
استاد را از روی آثارش میشناختم اما حضور در کلاسش دلچسب تر بود.
و او از فلسفه گفت؛ از فرهنگ؛ از تاریخ...
اما
آنجا که گفت محدود کردن ذهن به یک ایدهء مشخص راه پیشرفت و تعالی را سد میکند؛
آنجا که گفت برای وسعت بخشیدن به نگاه، باید خویش را به افقی ورای عادات روزمره بالا کشاند؛
آنجا که گفت بال و پر بستهء فکر را باید به سوی تعامل با سایر اقوام و فرهنگ ها گشود...

خاطرم به کلام و توصیه های مذهبمان افتاد

آنجا که اختلاف امت را رحمت 
معاشرت اقوام را مفید
و سیر در زمین را عبرت بخش خواند.

مذهب، ما را وسیع میخواهد
تکیه داده بر افق بلند فکر

کاش قدرش را بدانیم و دیدگاه مضیق خود را بر او بار نکنیم. 

 


کلمات کلیدی : فیلسوف نوشت