سفارش تبلیغ
صبا ویژن


ارسال شده توسط فاطمه در 90/5/12:: 6:16 عصر

شب و سیاهی اش بستری است مناسب جهت نشان دادن زیبایی تابش ستاره ها.
ستاره هایی که سبب هدایت هستند چرا که  راه را نشان میدهند.
ستاره هایی که آرامش را به ما هدیه میدهند چرا که زینت بخش طبیعت شب هستند.
و این همه زیبایی و راهنمایی را در این لیالی رمضان بیش از هر زمان دیگر میتوان حس کرد.
و من می اندیشم
به لیالی نبی... در حرا... جبل النور... در دل شب هایی که پر از ستاره بودند.
به مناجات هایش با آفریدگاری که به یتیمی پروراندش...
و اینک او که بزرگ و امین عرب است، در خلوت شبهای طائف خدا را میخواند و تقدیس میکند.
و خدا
با همه بزرگی و رحمتش
او را برمیگزیند که رحمتش را بر عالمیان بگستراند.
او را کتابی عطا میکند که بحرِ کران ناپدید معارف است.
او را دختری عطا میکند،که مقام لیلة القدرش، بستر تولد ستاره های هدایت گر است.
این شبها
فکر کردن به "نبی" و دخترش" من را کافی است تا از تحیر این همه رحمت از سوی پروردگار به سجده وادار شوم.
اندیشیدن به خلوص و امانت "نبی" و عفت ناب "دخترش" کافی است تا اشک انابه و قصد توبه روحم را آرام کند.
لیالی نبی سرشار از آرامش اند...
لیالی رمضان، شبهای نبی هستند...
خدایا
درک این عظمت و عفاف را روزی لیالی رمضانی ما بگردان و روزه های ما سبب افزایش صبر ما قرار ده که تو آموزنده و رفع کننده نادانی های ما هستی.

لیالی رمضان

 

 

-------
و بالنجم هم یهتدون
و زینا السماء الدنیا بزینة الکواکب
اقرا باسم ربک الذی خلق
الم یجدک یتیما فاوی
لیلة القدر خیر من الف شهر
ان علینا للهدی
علم الانسان ما لم یعلم
و استعینوا بالصبر و الصلوة

------
ذهنم پر است از آیاتی که کاش بهتر مینگاشتمشان :) بهار قرآن مبارک

 

 


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط فاطمه در 90/5/5:: 1:49 عصر

کار کردن برای آدم ها سخت است؛ میدانم؛ خوب هم میدانم...
علی الخصوص اگر طرحی نو  درانداخته باشی، و به فکر تغییری بزرگ در جامعه ای باشی که مدت هاست به خط کشی های مشخص و محدود تن داده؛
جامعه ای که از آرمانهایش فاصله گرفته؛ به نشانه های متعالی که هر شب و روز آنها را میبیند و بررسی میکند عادت کرده؛
 و چه چیز بد اثر تر از فاصله و عادت وجود دارد؟!
اما این تو هستی که سالهاست این رنج ها را،  نه تنها دیده ای، بلکه چشیده ای و اینک مسیری را برگزیده ای که از بستری توام با تغییرات و تحولات عبور میکند.
میخواهی سدِّ نفوذ ناپذیر رکود را بشکنی، و این کار را برگزیده ای.

کار کردن با آدم ها سخت است؛ میدانم؛ خوب هم میدانم...
علی الخصوص برای تو که مهربان و پویا، با انبوهی از شور و شعور، قصد داری فاتح قله هایی باشی که برخی کوته نظران از درکِ توصیف آنها نیز قاصرند چه برسد به تصور و تصدیقشان...
در این راه به دنبال آدم هایی هستی که در یک صعود دسته جمعی همراهت باشند و بالا بروید...
در طول مسیر
ناملایماتی هست که نیاز به هم راهی و هم فهمی دارد.
اما ایشان را ناتوان از همراه شدن و درک کردن میابی...
سنگینی بارها و کارها را بر روی شانه هایت احساس میکنی...
صدای ساز ناکوک آدم ها را میشنوی...

همه اینها خسته ات میکنند...
هوای دلت مه آلود میشود...

تصویرِ رویاهایت را تجسم میکنی
غباری سیاه، رنگ رویایت را تیره و تار کرده!
احساس میکنی
نا امید شده ای
خروش و مهر اولیه ات به سکون و سردی نزدیک شده

گذراندن این روزها سخت است؛ میدانم؛ خوب هم میدانم...
اما فراموش نکن! تو برگزیده ای...
تو برگزیده شده ای...
"الاسماء تنزل من السماء"
ارتباطی تکوینی بین تو و نامت وجود دارد که خبر از برگزیدگی میدهد.

رنگ رویا

 

 


همچنان مهربان باش که این مهر توست که همه را در این حرکت همراهت کرده...
همچنان پویا باش که این شور و شعف توست که نامت را بلند کرده و این بلندی با سختی همراه است...
همچنان متذکر باش که روزهایی خوب گذشته اند و روزهایی خواهند آمد که باید بسازیشان تا خوب بیایند...

و فراموش نکن!
 رنگ رویایت، رنگی خدایی باشد
"صبغةالله، و من احسن من الله صبغة؟!"

--------
حدیث نبوی
سوره بقره

 


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط فاطمه در 90/4/24:: 10:46 عصر

فقط خدا میداند که چگونه این روزهای بی قراری را سپری میکنم،

و تو

طبیبی که به دنبال بیمارش میگردد...

رنگ زردم را،
قلب شکسته ام را،
چشمان منتظر و خیسم را،

میدانم که میبینی...

کاش لیاقت حس کردن رایحه خوش عبورت را داشته باشم!

تولدت مبارک

 


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط فاطمه در 90/4/19:: 11:24 عصر

اللَّهُمَّ ... اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ أَقْبلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ ...
خدای من
چگونه بخوانمت؟ که تو پیش از خواندن من اجابت را تضمین کرده ای؛
چگونه ندایت دهم؟ که تو پیش از صدا آنرا شنیده ای؛
چگونه ناله و نجوا کنم؟ که سایه رحمت و مغفرتت مرا به بخشودگی بیش از هر چیز امیدوار ساخته؛
خدای من
از همه گریزان و به سوی تو شتابان، در میان پناه پر مهر دستانت آرام یافته ام؛
خدای من
این رجا را به خوف ندادنت پیوند میزنم که اگر تو نخواهی، خواست هیچ مخلوقی را یارای بر آوردن نیازهایم نیست؛
خدای من
اگر مرا لیاقتی برای نفس کشیدن در فضای ربانی بخشش تو نیست،لیک تو را رحمتی گسترده بر عالمیان است؛
خدای من
کیست که از تو سزاوار تر به عفو و بخشش باشد؟ کیست جز تو که مرا پناه دهد؟

و این همه، مرا به سایه سار رحمت و توکلت وارد میکند...
و میدانم که تو انگونه که سزاوار خدایی توست با بنده ات رفتار میکنی؛
و اگر جز این بود
یا ویلتی یا رباه

-----------
اللهم صل علی محمد و ال محمد
برداشتی از مناجات ماثور شعبانیه


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط فاطمه در 90/4/11:: 12:4 صبح

حسین علیه اسلام کاغذی خواست و روی آن نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
از حسین بن علی بن اب طالب به سوی بنی هاشم؛ اما بعد، هر کس به من ملحق شود شهید گردد و هر کس تخلف کند به رستگاری نرسد.
والسلام
و همان شب به سوی مکه رهسپار شد در حالی که دو روز از ماه رجب مانده بود!

فخرج منها خائفا یترقب، قال رب نجنی من القوم الظالمین*
ترسان و نگران از آنجا بیرون رفت [در حالى که مى]گفت پروردگارا مرا از گروه ستمکاران نجات بخش...

السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین

------------
قصص آیه21


کلمات کلیدی :

<      1   2   3   4   5      >