زندگی ما انسانها هم مانند طبیعت فصول مختلفی را تجربه میکند. فصل هایی هم جنس و هم رنگ روزگار؛
گاهی فصل زندگی ما مانند بهار پر است از هیجان و طراوت و تازگی و گاهی هم مانند روزهای تابستانی گرم و پر حرارت...
اما چه دشوار است که درست وقتی در شادی حاصل از پویایی ایام، نفسی عمیق میکشی و لبخندی رضایت بخش بر لبانت نقش میبندد،تیری سهم گین بر قلب خوشی ها فرود آید.
تو صدای فروریختن و شکستن آنها رو میشنوی...
آه میکشی...
یاد تمام خاطرات و شادی های گذشته و آمال و آرزوهای برباد رفته در ذهنت مرور میشوند...
و ناگاه سستی زانوان وادار به نشستنت میکند...
"فی تقلب الاحوال،علم جواهر الرجال"
باید برخیزی!
باید خودت را ثابت کنی!
باید شکست خوردن را جشن بگیری... زیرا که رویش مجدد تو را سبب شده!
به همه خوبی ها و امید ها بیاندیشی...
بلند میشوی و فصلی جدید را به ضمیمه عشق آغاز میکنی...
عشق به بالایی و والایی که از جوهر و اصل وجود آدمی نشات گرفته و در گردش روزگار خودش را ظاهر کرده...
و این تو هستی! تویی که بزرگ شده ای، تویی که دوباره روییده ای...
و فصلی جدید را بر صفحه روزگار رقم میزنی...
این فصل را بسیار خواندیم...عاشقانه است!
زندگی یعنی همین کوه روبرو
سربلند و پر غرور
آرام و با شکوه
زندگی یعنی
پدرم
و دلتنگی های تمام نشدنی من...
-------------
این عکس رو چند روز پیش در پلور به یاد پدرم انداختم.
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
آه از دمی که تنها، با داغ او چو لاله
در خون نشسته باشم چون باد رفته باشد
امشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به خواب شیرین، فرهاد رفته باشد
خونش به تیغ حسرت یا رب حلال بادا
صیدی که از کمندت آزاد رفته باشد
از آه دردناکی سازم خبر دلت را
وقتی که کوه صبرم بر باد رفته باشد
رحم است بر اسیری کز گرد دام زلفت؟
با صد امیدواری ناشاد رفته باشد
شادم که از رقیبان دامن کشان گذشتی
گو مشت خاک ما هم، بر باد رفته باشد
پرشور از "حزین" است امروزکوه و صحرا
مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد
از : حزین لاهیجی
----------
اشعار جناب حزین با روح انسان پیوندی عجیب دارد! سرشار از لطافت و تصاویر بدیع و ایهامات ظریف...
همینطور است غزل: گر به تو افتدم نظر...
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D8%B2%DB%8C%D9%86_%D9%84%D8%A7%D9%87%DB%8C%D8%AC%DB%8C
برایم گفته اند، وقتی رحمت بیکران الهی مرا از کتم عدم بر سرای وجود وارد ساخت و چشمانم به نور خورشید روشن گشت؛ این شما بودید که مرا به آغوش کشیده و نام ،فاطمه نهادید و دعا کردید بر سبیل حق بمانم –الحق مع علی- و من همیشه فکر میکنم که به یمن دعای شما بود که تمام فراز و نشیب های زندگی پرتلاطمم را –تا به امروز- به سلامت سپری کرده ام.
برایم گفته اند، دوران کودکی من قرین آرامش جاری بر کوچه های جماران بوده. و من چون پرنده ای رها در مهربان کوچه های حریم شما روزگاری خوش داشته ام.
برایم گفته اند، که روز ارتحال شما آنقدر گریه کرده بودم که مادر بیم به خطر افتادن سلامتی ام را برده بودند.
و از همه این گفته ها و ناگفته ها، فکر میکنم پیوند دل من و روح بزرگ و وصف ناپذیر شما پیوندی ربانی است.
اینک شما فرج یافته اید و من در کوچه پس کوچه های تنگ و تاریک آخر الزمان، هراسان، راه میروم و میخوانم:
رازی است مرا،راز گشایی خواهم / دردی است به جانم و دوائی خواهم
گر طــــــور ندیدم و نخواهم ندیدن / در طــJــور دل از تو جای پایی خواهم
....
این دفتر عشـق را ببند ای درویش / من غرقم و دست ناخــدائی خواهم
رسولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله : إنَّما سُمِّیَت ابنَتی فاطِمَةُ لأنَّ اللَّهَعزّ و عجل فَطَمَها وفَطَمَ مَن أحَبَّها مِنَ النَّارِ . امام على علیه السلام - در هنگام خاکسپارى فاطمه علیها السلام - : سلام بر تو اى رسول خدا ! از من و دخترت ، که در کنارت آرمیده و زودتر (از دیگران) به تو رسیده. اى رسول خدا، از جدایى دردانهدخترت صبرم لبریز گشته و تاب توان از کفم رفته است . اما ، یادآورى فراق جانگداز تو و مصیبت بزرگ از دست رفتن تو در این هنگام ، مایه تسلّاى من است ؛ زیرا هرگز از یاد نمىبرم آن لحظاتى را که سرت به سینه من بود و در آغوش من جان دادى و من با دست خود سر تو را بر سنگ آرامگاهت نهادم . همه ما از آن خداییم و همگى به سوى او باز مىگردیم . اینک امانتى (که به من سپرده بودى) بازگردانیده شد و گروگان دریافت شد . امّا از این پس ، اندوه من (از غم فراق شما) همیشگى خواهد بود و شبهایم به بیدارى خواهد گذشت ، تا آن گاه که خداوند سرایى را که تو در آنى ، برایم برگزیند . بزودى دخترت تو را از ستمها و حق کشیهایى که امتت ، همداستان ، در حقّ او روا داشتند ، آگاه خواهد ساخت . همه وقایع را از او بپرس و اخبار اوضاع و احوال را از وى جویا شو . این ستمها در حالى شد که هنوز از رفتن تو مدتى نگذشته ، و یادت از میان نرفته بود . بدرودتان باد ، بدرودى وداع گونه ، نه از سر نفرت و بیزارى . پس ، اگر از نزد شما بروم ، به سبب ملال و بىعلاقگى نیست و چنانچه بمانم ، نه از آن روست که به آنچه خداوند به شکیبایان وعده دادهاست ، بدگمانم . پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : ایمان ، شکیبایى و گذشت است عنه علیه السلام : رأسُ الإیمانِ الصِّدقُ . امام على علیه السلام : راستى در رأس ایمان است
پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : دخترم به این دلیل فاطمه نامیده شده است که خداوند عزّ و جل او و دوستدارانش را از آتش (دوزخ) به دور داشته است
------------
الإمامُ علیٌّ علیه السلام - عِندَ دَفنِ فاطِمَةَ علیها السلام - : السَّلامُ عَلَیکَ یا رَسولَ اللَّهِ عَنّی وَعَن اِبنَتِکَ النّازِلَةِ فی جِوارِکَ وَالسَّریعَةِ اللَّحاقِ بِکَ . قَلَّ یا رَسولَ اللَّهِ عَن صَفیَّتِکَ صَبری ، وَرَقَّ عَنها تَجَلُّدی ؛ إلاّ أنَّ لی فی التَّأسّی بِعَظیمِ فُرقَتِکَ وَفادِحِ مُصیبَتِکَ مَوضِعَ تَعَزٍّ . فَلَقَد وَسَّدتُکَ فی مَلحودَةِ قَبرِکَ ، وَفاضَت بَینَ نَحری وَصَدری نَفسُکَ . فَإنّا للَّهِ وَإنّا إلَیهِ راجِعونَ . فَلَقَد استُرجِعَتِ الوَدیعَةُ ، وَأُخِذَتِ الرَّهینَةُ . أمّا حُزنی فَسَرمَدٌ ، وَأمّا لَیلی فَمُسَهَّدٌ إلى أن یَختارَ اللَّهُ لی دارَکَ الَّتی أنتَ بِها مُقیمٌ . وَسَتُنَبِّئُکَ ابنَتُکَ بِتَضافُرِ أُمَّتِکَ عَلى هَضمِها فَأحفِها السؤالَ وَاستَخبِرها الحالَ . هذا وَلَم یَطُلِ العَهدُ وَلَم یَخلُ مِنکَ الذِّکرُ . وَالسَّلامُ عَلَیکُما سَلامَ مُوَدِّعٍ لا قالٍ وَلا سَئِمٍ . فَإن أنصَرِف فَلا عَن مَلالَةٍ ، وَإن أُقِم فَلا عَن سوءِ ظَنٍّ بِما وَعَدَ اللَّهُ الصّابِرینَ .
------------
عنه صلى الله علیه وآله : الإیمانُ ، الصَّبرُ والسَّماحةُ .
-----------
-----------
رسولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله : إنّ اللَّهَ تعالى جمیلٌ یُحِبُّ الجَمالَ ، ویُحِبُّ أنْ یَرى أثَرَ نِعمَتِهِ على عَبدِهِ ، ویُبغِضُ البُؤْسَ والتَّباؤسَ .
پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : خداوند متعال زیباست ، زیبایى را دوست دارد و دوست دارد اثر نعمت خود را در بندهاش ببیند . او فقر و فقرنمایى را دشمن دارد . امام على علیه السلام : چشم عاشق از دیدن عیبهاى معشوق کور است و گوش او از شنیدن زشتیهایش کر امام صادق علیه السلام : دل ، حرم خداست ، پس ، جز خدا را در حرم خدا جاى مده ! ----------- امام على علیه السلام : صیانت زن او را شادابتر و زیبایىاش را پایدارتر مىکند
-----------
الإمامُ علیٌّ علیه السلام : عَینُ الُمحِبّ عَمِیَةٌ عن مَعایِبِ الَمحبوبِ ، واُذُنُه صَمّاءُ عَن قُبْحِ مَساوِیهِ .
------------
عنه علیه السلام : القلبُ حَرَمُ اللَّهِ ، فلا تُسْکِنْ حَرَمَ اللَّهِ غَیرَ اللَّهِ .
عنه علیه السلام : صِیانَةُ المَرأةِ أنعَمُ لِحالِها وَأدوَمُ لِجَمالها .