سفارش تبلیغ
صبا ویژن


ارسال شده توسط فاطمه در 92/10/1:: 4:11 عصر

در شام کسی نمانده بود مگر یزید را دشنام داد و عیب گفت و ترک او کرد و نزدیک بود مردم به سرایش بریزند و او را بکشند.
مروان آگاه گردید و گفت: مصلحت نیست اهل بیت حسین در این شهر بمانند و ایشان را سوی حجاز فرست. 
یزید با علی ابن حسین گفت و ایشان خواستند که به مدینه بازگردند.

یزید نعمان ابن بشیر که از صحابی رسول الله بود را گفت تا برگ سفر ایشان را به شایستگی فراهم سازد.
وی ایشان را به همراه سی مرد به نیکویی همراهی کرد. 

در راه بازگشت که به عراق رسیدند،اهل بیت خواستند که از کربلا بروند و چون به مصرع رسیدند
جابر بن عبدالله انصاری را دیدند که با چند تن از بنی هاشم برای زیارت حسین آمده بودند... 

السَّلامُ عَلىَ الْحُسَیْن الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ
اَلسَّلامُ على اَسیرِ الْکُرُباتِ وَقَتیلِ الْعَبَراتِ

------------
به نقل از کتاب نفس المهموم
دربارهء بازگشت خاندان امام حسین(ع) به کربلا اختلاف نظر است
ولی در زیارت اربعین جناب جابر اتفاق رای وجود دارد. 



ارسال شده توسط فاطمه در 92/9/12:: 1:50 عصر

روز اول ماه صفر، سر حسین (ع) را به دمشق آوردند و بنی امیّه آن روز را جشن گرفتند.

چون سرها را آوردند،یزید(لعنه الله علیه)در بالاخانه ای مشرف، بر جیرون، نشسته بود و سرود:

تا محمل شتران رسید
و آن خورشید ها بر تپه های جیرون درخشیدند
کلاغ بانگ زد
گفتم خواه بانگ زنی خواه نه
من از بدهکار وام خود ستاندم...

ورود اسیران اول زمستان بود و به سبب سردی هوا مجلس لهو در ساختمان برگزار شد.

صلی الله علیکم یا اهل البیت النبوه 

دروازه ساعات-دمشق

دروازه ساعات - دمشق

دروازه ساعات-دمشق

ورودی جیرون

منبر امام سجاد(ع)

منبری که امام سجاد(ع) بر آن سخنرانی قرائی فرمودند.

محل جلوس اسرا

محل جلوس اسرای بنی هاشم

مقام راس الحسین (ع)

مقام راس الحسین (ع)

 



ارسال شده توسط فاطمه در 92/9/8:: 7:0 عصر

لا صوت الناعی بفقدک انــه
یوم على آل الرسول عظیــم 
ان کنت غیبت فی جدث الثرى
‌فالعدل والتوحید فیـک مقیــم 
والقائم المهدی یفـرح کلمــا
تلیت علیک من الدروس علـوم

ای کاش خبردهنده مرگ، خبر فقدان تو را نیاورد که مردن تو روزی است که برای آل محمد(ص) مصیبت بزرگی است.
اگر چه تو در میان خاک قبر پنهان شدی. عدل و دانش خداپرستی در تو اقامت گزیده است.
قائم مهدی خوشحال می‎شد هرگاه تو از انواع علوم تدریس می‎کردی!

-----------------
توقیع مبارک حضرت صاحب(عج) در رثا و رحلت شیخ مفید(ره)

چه مقام بالا و توفیق عظیمی است که امامِ زمانِ آدمی در رحلتش چنین گوید و در حیاتش چنان! 

بی زلف سرکشش سر سوادایی از ملال
همچون بنفشــه بر ســر زانو نهـــــاده ایم 


کلمات کلیدی : روز نوشت ها

ارسال شده توسط فاطمه در 92/8/17:: 5:3 عصر

مردان خدا پرده ی پندار دریدند
یعنی همه جا غیر خدا هیچ ندیدند
هردست که دادند ازآن دست گرفتند
هرنکته که گفتند همان نکته شنیدند
یک طایفه را بهر مکافات سرشتند
یک سلسله را بهر ملاقات گزیدند
یک فرقه به عشرت در ِ کاشانه گشادند
یک زمره به حسرت سر ِ انگشت گزیدند
جمعی به در ِ پیر خرابات خرابند
قومی به بر شیخ مناجات مُریدند
یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد
یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند
فریاد که در رهگذر آدم و خاکی
بس دانه فشاندند و بسی دام تنیدند
همت طلب از باطن پیران سحرخیز
زیرا که یکی را ز دو عالم طلبیدند
زنهار مزن دست به دامان گروهی
کز حق ببُریدند و به باطل گرویدند
چون خلق در آیینه به بازار حقیقت
ترسم نفروشند متاعی که خریدند
کوتاه نظر غافل از آن سرو بلند است
کاین جامه به اندازه ی هرکس نبریدند
مرغان نظر باز ِ سبک سیر فروغی
 از دامگه خاک بر افلاک پریدند

فروغی بسطامی


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط فاطمه در 92/4/16:: 12:39 عصر

زندگی وقتی دچارِ احساسِ سردرگمی، ابهام و تعلیق هستی بسیار سخت است؛

وقتی
هرچه بیشتر میروی، بیشتر گم میشوی؛
هرچه بیشتر تلاش میکنی، با سختی های بیشتری مواجه می شوی؛
هرچه بیشتر دنبال روزنی از نور میگردی، در تاریکیِ بیشتری غوطه میخوری؛

سعی میکنی به یک حبل متین چنگ دراندازی، ولی هنوز لحظه ای از استشمام رایحهء امید نگذشته که حس سقوط و نا امنی میکنی؛
سعی میکنی از فکر و مشورت بزرگانِ آشنا بهره ببری، ولی تفاوت های موجود دردیدگاه ها و نظریات ایشان آنقدر که تشویش را بیشتر میکند، کمکی به یافتن راه نمیکند؛

به آرزوها و روزهای گذشته می اندیشی
به چگونگی ورودت به این راه
به تلاش هایت
به آینده

همین که فکر آینده می آید، غوغایی مضطرب کننده تمام وجودت را پر میکند؛
دلهره، ترس، نا امیدی...

نه! نا امیدی نه! من امیدوارم
امیدوارم به اوکه ورود مرا به این مسیر میسر کرد؛
امیدوارم به اوکه در هنگامهء فنای صبر، اوج سختی، در لحظهء گستتن حبل، یاری میرساند؛*
امیدوارم به اوکه بعد از هر سختی، آسایشی شیرین را وعده داده است؛*

باید استقامت کرد تا لذت نوشیدن آبی گوارا فراهم شود...*

گر مرد رهی میان خون باید رفت
وز پای فتاده سرنگون باید رفت
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت*

 

--------------------------
* اشاره به :حدیث امام صادق(ع)/آیهء سورهء انشراح/آیهء سورهء جن/مختار نامهء عطار
تشویش 

 

 

 

 

 

 

 




<      1   2   3   4   5   >>   >