درگیری و گرفتاری یکی از عواقبی است که تنوع طلبی در پی دارد
و من شاید به خاطر جستجو و ایجاد تنوع بود که اینقدر درگیر شدم
آنهم درگیری که به هیچ کجای زندگی ام نمی آید و اساسا وصله ای است ناجور!
به قول کییر کگور بر اساس انتخاب آزاد، ریسک میکنی و وارد بازی ای می شوی که سنخیتی با تو ندارد
و نتیجه قطعا ترس و لرز و خستگی خواهد بود
علی رغم اینکه نکات بسیاری آموختم
اما تنفس در فضایی نا همگن، روح را خسته میکند
و خستگی ات وقتی شدت میابد که درگیر آزمونهای پایان ترم هم باشی
و خلاصه در بین این همه گیر و گرفت، یادت می رود که خانم هستی
و وقتی در یک عصر دلپذیر زمستانی، آرامش بودن در کنار مادرت را به نوشیدن یک فنجان قهوه گرم پیوند میدهی
پند مادرانه اش تو را به یاد تمام بایدها و هنجارهای رفتاری ات میاندازد
به یاد باید های چگونه بودنت
به یاد ارزش های رفتاری ات
به یاد چیزهای مهمی که فراموش کرده ای
پندی مهربان و آرام-مثل همیشه:
عزیزم خانم ها نور میزنند نه بوق
.
شب + سکوت + کویر + عارف
دوست +رصد + شادی
عکس+اسکچ
یاد خاطرات خوش هم خوشحال کننده است
این اسکچ من در سایت asod.info منتشر شد.
از این ماه بدم می آید....
از ماه سپتامبر.... از شهریور
در لابلای اوراق سترگ تاریخ که می نگری این ماه را پر از فتنه میابی
علیه اسلام
علیه مسلمین
مثلا
این اقدام تنفر برانگیز اخیر در مورد حضرت رسول (ص)
قائله ی 11 سپتامبر و اتهاماتی که به مسلمانان زده شد
آغاز جنگ تحمیلی بر علیه کشوری که تازه پرچم اسلام را بلند کرده بود
جنگ لبنان و کشتار مسلمانان
قتل عام مسلمانان در صبرا و شتیلا
کشتار فلسطینیان مسلم در اردن
و
.
و کشتار مسلمانان
.
انگار خودش یک جریان شناسی ویژه می طلبد!
و ما،
روشنفکران ما،
تحصیلکردگان ما،
جریان سازها و مهندسین فرهنگی ما
هیچ کدام به این فکر نمی کنند که باید ماجرای اسلام ستیزی و اسلام هراسی را با یافتن و نمایش دادن ریشه های تاریخی آن ثابت کرد
تا نیازی به جو دادن های مناسبتی برای شرکت در مبارزات مردمی و فرهنگی علیه این فتنه گران و دشمنان تاریخی نباشد!
انگار همه حقایق و ارزش های قابل اثبات و دفاع، سیاست زده شده اند!
از این ماه بدم می آید...
حس خوبی است دوست داشتن و دوست داشته شدن
حسی آرامش بخش و مفرح
و این نیکویی وقتی به اوج نزدیک می شود که دوستت، رفیقی صدیق و انیسی شفیق باشد
خدا را شکر
این روزهای من پر بود از آرامش و شادمانی حضور دوستانی خوب و خدایی
یارانی که بودنشان یاد خداوند را به همراه دارد
حضور در کنارشان تلاش و تکاپوی بیشتر در راه تعالی دین و دنیا را انگیزه میبخشد
کسانی که بر خطاهای دوستانشان میگذرند، عیبهایشان را پوشانده و سعی در رفع آن می کنند *
مومنانی که نور هدایت قلب ها و افکارشان را روشن کرده ، مسیرشان مشخص است
وقتی در کنار چنین افرادی هستم میگویم
خدا را شکر
که چنین خیری را نصیب من کرده است **
وقتی در سفر، مهمانی، جشن و گلگشت های دوستانه مان ،همه شادی است و پاکی
نه غمی از کدورت هایی پیشین است و نه ترسی از حرف های پسین
یعنی این افراد دوستانی صمیمی و الهی هستند که باید بودنشان را شکر کرد و حضورشان را پاس داشت
خدا را شکر
--------------
*سه چیز دوستى را یکرنگ مى سازد: هدیه کردن عیب هاى یکدیگر، در غیبت دوست پاس خاطر او را داشتن و بدگویى نکردن و یارى رساندن در سختى .
** هر کس که خداوند براى او خیر بخواهد، دوستى شایسته نصیب وى خواهد نمود.
گاهی فکرهای ساده و روشن آنقدر درهم و برهم میشوند که خود آدم نیز در بینشان گم میشود...
و بعد حیران این سوال که پس چرا میگویند این دنیا آنقدر کوچک است که کسی گم نمیشود؟!
من که گم شدم... آنهم در دنیای ساده و کوچک خودم!
گاهی صداقت و شفافیت در روال جاری بر این روزگار آنقدر عجیب و نامتعارف میشود که آدم شک میکند که آیا این همه روشنی واقعی است...
و بعد مشغول کشف کردن این می شود که چقدر از این دیده ها و شنیده ها واقعی هستند؟!
آنوقت با وجود آن همه شفافیت قلبش کدر میشود!
گاهی احساس قرب و نزدیکی به یک غریبه عجیب میشود...
آنقدر که آدم مبهوت میشود این همه خوبی و آرامش از کجا پیدا شد؟!؟
و
بد ترین چیز این است که همه این سادگی ها و صداقت ها و نزدیکی ها را حبابی رنگی و زیبا تصور کنی و با سوزن بدبینی بترکانی اش
و بعد بفهمی که چه کردی و تنها تو بمانی و حسرت از دست دادن خوبی هایی که در این روزگار کیمیا هستند...نایاب و ناب!
تلاش برای بازگرداندن خوبی های گذشته بی فایده است... به فکر فرداها باش. من را با گذشته کاری نیست!