لا صوت الناعی بفقدک انــه
یوم على آل الرسول عظیــم
ان کنت غیبت فی جدث الثرى
فالعدل والتوحید فیـک مقیــم
والقائم المهدی یفـرح کلمــا
تلیت علیک من الدروس علـوم
ای کاش خبردهنده مرگ، خبر فقدان تو را نیاورد که مردن تو روزی است که برای آل محمد(ص) مصیبت بزرگی است.
اگر چه تو در میان خاک قبر پنهان شدی. عدل و دانش خداپرستی در تو اقامت گزیده است.
قائم مهدی خوشحال میشد هرگاه تو از انواع علوم تدریس میکردی!
-----------------
توقیع مبارک حضرت صاحب(عج) در رثا و رحلت شیخ مفید(ره)
چه مقام بالا و توفیق عظیمی است که امامِ زمانِ آدمی در رحلتش چنین گوید و در حیاتش چنان!
بی زلف سرکشش سر سوادایی از ملال
همچون بنفشــه بر ســر زانو نهـــــاده ایم
مردان خدا پرده ی پندار دریدند
یعنی همه جا غیر خدا هیچ ندیدند
هردست که دادند ازآن دست گرفتند
هرنکته که گفتند همان نکته شنیدند
یک طایفه را بهر مکافات سرشتند
یک سلسله را بهر ملاقات گزیدند
یک فرقه به عشرت در ِ کاشانه گشادند
یک زمره به حسرت سر ِ انگشت گزیدند
جمعی به در ِ پیر خرابات خرابند
قومی به بر شیخ مناجات مُریدند
یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد
یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند
فریاد که در رهگذر آدم و خاکی
بس دانه فشاندند و بسی دام تنیدند
همت طلب از باطن پیران سحرخیز
زیرا که یکی را ز دو عالم طلبیدند
زنهار مزن دست به دامان گروهی
کز حق ببُریدند و به باطل گرویدند
چون خلق در آیینه به بازار حقیقت
ترسم نفروشند متاعی که خریدند
کوتاه نظر غافل از آن سرو بلند است
کاین جامه به اندازه ی هرکس نبریدند
مرغان نظر باز ِ سبک سیر فروغی
از دامگه خاک بر افلاک پریدند
فروغی بسطامی
وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا* (الإنسان/ 21)
حکیم سبزواری در بیان این آیه گفته :
قال أمیر المؤمنین علیه السلام:
إنَّ للهِ تعالى شرابا لأولیائه إذا شربوا سکروا، وإذا سکروا طابوا، وإذا طابوا ذابوا، وإذا ذابوا خلصوا،وإذا خلصوا طلبوا، وإذا طلبوا وجدوا، وإذا وجدوا وصلوا، وإذا وصلوا اتَّصلوا، وإذا اتَّصلوا لا فرق بینهم وبین حبیبهم.
و این اشاره دارد به شراب محبت در پیاله شوق و اراده در عالم روحانی، پیش از عالم جسمانی؛ تا جایی که بین نفوس بشری و حق تعالی مغایرتی حتی در انیاتشان و در تعلقشان به عالم ملک و دنیا و گرفتاری در زندان طبیعت باقی نماند. اینجاست که عشق و عاشق و معشوق شیء واحدی میشوند...
و اما بر عاشقان حق تعالی فرض است که در طریق عرفان سلوک کنند به ریاضت و مجاهده و زهد و تقوی، که ایشان اصحاب یمین اند.
جناب مولوی در مثنوی معنوی نوشته :
قال الله تعالی ان الابرار یشربون ... ما می نخوریم جز حلالی...
------
البته این روایت قدسی منقول از امیرالمومنین علی (ع) در کتب حدیثی متقدم درج نشده و این نقل از کتاب مرحوم فیض کاشانی است و البته در باب نوادر کتب متاخر آورده شده است.
نکته دیگر اینکه این روایت را عارفان بسیار استفاده کرده اند؛ بغیر از متن مثنوی که ذکر شد،از بایزید بسطامی نیز اینچنین نقل شده :
إن لله تعالى شرابا یسقیه فی اللیل قلوب أحبائه ، فإذا شربوه طارت قلوبهم فی الملکوت الأعلى حباً لله تعالى وشوقاً إلیه .
زندگی وقتی دچارِ احساسِ سردرگمی، ابهام و تعلیق هستی بسیار سخت است؛
وقتی
هرچه بیشتر میروی، بیشتر گم میشوی؛
هرچه بیشتر تلاش میکنی، با سختی های بیشتری مواجه می شوی؛
هرچه بیشتر دنبال روزنی از نور میگردی، در تاریکیِ بیشتری غوطه میخوری؛
سعی میکنی به یک حبل متین چنگ دراندازی، ولی هنوز لحظه ای از استشمام رایحهء امید نگذشته که حس سقوط و نا امنی میکنی؛
سعی میکنی از فکر و مشورت بزرگانِ آشنا بهره ببری، ولی تفاوت های موجود دردیدگاه ها و نظریات ایشان آنقدر که تشویش را بیشتر میکند، کمکی به یافتن راه نمیکند؛
به آرزوها و روزهای گذشته می اندیشی
به چگونگی ورودت به این راه
به تلاش هایت
به آینده
همین که فکر آینده می آید، غوغایی مضطرب کننده تمام وجودت را پر میکند؛
دلهره، ترس، نا امیدی...
نه! نا امیدی نه! من امیدوارم
امیدوارم به اوکه ورود مرا به این مسیر میسر کرد؛
امیدوارم به اوکه در هنگامهء فنای صبر، اوج سختی، در لحظهء گستتن حبل، یاری میرساند؛*
امیدوارم به اوکه بعد از هر سختی، آسایشی شیرین را وعده داده است؛*
باید استقامت کرد تا لذت نوشیدن آبی گوارا فراهم شود...*
گر مرد رهی میان خون باید رفت
وز پای فتاده سرنگون باید رفت
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت*
--------------------------
* اشاره به :حدیث امام صادق(ع)/آیهء سورهء انشراح/آیهء سورهء جن/مختار نامهء عطار
در روزگار گذشته به راحتی میشد فرض کرد که همه انسانها در یک خرد همگانی مشترکند؛
همه، این جهان را دارای نظم و عقلانیت می دانستند؛
انسان موجودی بود عقلانی که محیط زیستش، جهانی منظم وغایتمند بود؛
در چنین فضایی الهیات ما با زبان قدیمی اش بسیار کارآمد بود؛
مردم در هر منصب و شغلی که قرار داشتند به راحتی با مفاهیم دینی ارتباط برقرار میکردند!
اما این تفکر در پی رفرم ها و رنسانس های متعدد در حوزهء مذهب و هنر و فلسفه و علم از بین رفته است.
دیگر منطقه ای بی طرف که بتوان با ورود به آن، ملاقات و گفتگو را آغاز کرد وجود ندارد!
اینجاست که علی رغم تلاش بیشتر روحانیون و مبلغان دینی و اهتمام به تبلیغات مذهبی،
حداقل ظاهر و گفت و گو های غالب بر فضای جامعه خبر ازتشویش و دلهره و سردرگمی دارند؛
اینجاست که توسل به مواد و تفکرات و نحله های بی اصالت برای فرهنگ و اعتقادات خطر ساز شده اند؛
لکن باید به یک ساحت انسانی رسید که در نهانِ خود دینی باشد؛
باید با کمک تعریف چنین ساحتی، ادبیاتی جدید در منطقه ای بی طرف و با کمک فضائل انسانی
ایجاد کرد؛ و بعد از اینست که ورود به منطقهء امن مذهب میسر میشود.
به نظر من این همان مبنای امامان بزرگوار شیعه بود که مبنای تعامل خود را در برابر اقوام و ملل و وابستگان فکری سیار اندیشه ها،
انسانیت میگذاشتند و موفق به معرفی درست اسلام ناب محمدی (ص) میگردیدند.
به طور مثال رفتار امیرالمومنین علی (ع) در برخورد با یهودی رهگذر، یا رفتار حسین بن علی (ع) با جا ماندگان از قافلهء عشق
و یا رفتار صادقین (ع) و حضرت رضا (ع) با پیروان مکاتب مختلف را که همه بارها شنیدیم و خوانده ایم، میتوان مد نظر قرار داد.