فرقی ندارد
زن دیروز باشی و دغدغه هایت در بهتر شوهر داری کردن و پرورش اطفالت منحصر شود، به فنون و مهارت های کدبانوگری ارج نهی و در پی کسب جایگاهی موثر در بین بانوان فامیل باشی؛
یا اینکه زنی متعلق به روزگار معاصر باشی و دغدغه هایت بیشتر از جنس علمی و اجتماعی باشد، ترفیع شغلی و درسی را هدف قرار دهی و در کمیسیون های ملی و بین المللی امور بانوان فعال باشی؛
آنچه زنانگی یک زن را زیبا و شایسته ستایش میکند، نجابت اوست.
یک زن چه در روزگاران گذشته و چه در ایام معاصر، با نجابتش ارزش میابد و محترم میشود. او باید اسوه ای نیکو در زندگی برگزیند و تعالیم وی را به خوبی فراگرفته، به کار بندد.
عموم زنان این مرز و بوم در گذشته اگرچه از حقوق شهروندی خاصی برخوردار نبودند و فعالیت های گستردهء اجتماعی نداشتند اما، فرمانروایان خانه های خود بودند. خانه هایی که بعضا پرجمعیت و پر رفت و آمد بود و می توانست در حکم یک جامعه -ولو کوچک- قرار گیرد.
در بین بانوان معاصر نیز هستند زنانی که با وجود داشتن آگاهی بالا از حقوق قانونی و شهروندی خود و علی رغم داشتن حضوری موثر و پویا در جوامع بزرگ امروزی، فراموش نکرده اند که این از نجابت یک زن است که اعتراضات، حق طلبی ها، پریشانی ها و خواسته هایش را نه با پرخاش و جنجال و نه به روش های مردانه و یا در دادگاه ها پیگیری کند، بلکه آنها را در حریر نجابت بپیچد و کدبانویی خود را در حل مسائلش با کمک روش هایی متناسب با روح لطیف و شان ویژه اش بکار بسته و نشان دهد که زنان این سرزمین با وجود همه تغییرات و به روز شدگی های سبک زندگی، همچنان فرمانروایان خانه های خود هستند؛
خانه ای که دیوارش نه در پلاک یک کوچه و یا حدود یک شهر، که در مرزهای یک کشور و بل لبه های فضاست که مشخص میشود.
و زن این خانه همچنان از اسوه ای نیکو پیروی میکند...
------------------
زنان فرمانروایان خانه های خویش اند/پیامبر(ص)-نهج الفصاحه
در دختر رسول خدا برای من اسوه ای نیکوست/امام مهدی(عج)-بحار الانوار
امروز که قطرات باران روی صورتم نشست یاد غروب هایی افتادم که دعای باران میخواندم؛
دعا میخواندم که باران بیاید...
که "تو" بیایی...
و اکنون باز بهار آمده، عید آمده، باران میبارد و تو نیستی؛
بهارهای بدون "تو" برای که و برای چه شکوفه میزند؟
جوانه های تازهء درختان چرا سبز میشود؟
این دلتنگی های بی "تو"
این عیدهای بی "تو"
کی به پایان میرسند؟
بگو تا کی باید زیر باران، نبودنت را اشک ریخت؟ آمدندت را دعا کرد؟
الی متی احار فیک؟
-------------------
بعد نوشت : آسمان امشب پر است از ستاره های پرفروغی که بعد از باران چشمک زن شده اند؛
اما
تو ماه من شده ای کهکشان نمیخواهم...
افراد بسیاری هستند که دینداری برایشان مهم است، دغدغه است، دوست دارند انسان های متدینی باشند. و در این راستا تلاش میکنند.
اما بین متدین به نظر آمدن و متدین بودن تفاوت ها است.
هر عمل و یا نظر دینی وزن مخصوص به خود را دارد.
و برای رسیدن به فلاح باید به این وزن ها آگاه بود.
زیرا انسان ناگزیر از انتخاب در بزنگاه های گوناگون زندگی است.
باید دانست آیا مرجح هایی که عامل برگزیدن ها و انتخاب ها هستند پشتوانه ای حقیقی دارند؟ مورد تایید دین هستند؟
تاریخ ثابت کرده است انسان های رستگار این مرحج ها را خوب شناخته اند...
یکی از این مرجح ها کرم است...
برخورد کریمانه، حفظ کرامت ذاتی و کسب کرامت اکتسابی برای انسانی که دغدغه دین و کمال و تعالی دارد لازمی است لاینفک.
آیات و احادیث متعددی در این باره موجود است؛
اما آنچه دغدغه این روزهای من را جهت میدهد این کلام گوهر بار مولایم است که فرمود:
«من الکرم بکائه علی ما مضی من زمانه وحنینه إلی أوطانه وحفظ قدیم إخوانه»؛
از بزرگواری و کرامت است: گریستن [انسان] بر زمان از دست رفتهاش و اشتیاق او به زادگاهش و حفظ کردن دوستان و برادرانش.
اندیشه در مقدمات و لوازم این سه پارامتر، فکر و دلم را پر میدهد به آستان مولای بی مانندم علی(ع)
تا سر تواضع به پیشگاهش بساید و طلب توفیق در عمل کند...
قلبم را آرام میکند و قدم هایم را بر جاده های لغزنده و سرد این روزها استوار میگرداند.
--------------
خدا را به جهت شاگردی این مکتب شاکرم.
مقاله ای مفید در این راستا
تو خوب میدانی؛
میدانی که حتی اگر برایت ننویسم، حتی اگر در بین مشغله های روزمره ام مخاطب گفتگوهایم نشوی،
بن مایهء تمام افکار و مخاطب حرف های دلم هستی...
اما حالا
بگذار برایت تعریف کنم، بنشینم کنار دلت و حرف های مگویم را به زبان بیاورم؛ افکارم را به عینیت چشمانت بریزم و بگویم...
بگویم که این روزهایم انگار دوباره به عسر افتاده اند؛
از آن سختی هایی که می آیند تا مرا به آغوش تو برسانند؛
آن سختی هایی که وقتی هستند فاصله من و تو برداشته میشود؛
و من میشوم فاعل بالعشق!
نه همانند برخی، فاعلی بالقصد و الاراده! فاعلی که اعمالش را همانند تجار به سودای پاداش و منفعت انجام میدهد...
و نه مشابه مرید و عبیدی ناتوان! که اعمالش برخواسته از ترس و وحشت اند...
بلکه فاعلی عاشق...
کسی که بندهای منفعت و وحشت را پاره میکند، در آسمان بی کران دل پر مهرت بال میگشاید و آزاد میشود.
بگذار آزادگی را با تو تجربه کنم، و شکر آغوش مهربانت را بجا آورم...
------------
قال الامام علی (ع): انّ قوما عبدوا اللّه رغبه فتلک عباده التجّار، و انّ قوما عبدو اللّه رهبهً قتلک عباده العبید، و انّ قوما عبدو اللّه شکرا فتلک عباده الأحرار.
مرحوم آخوند در کتاب شواهد الربوبیه، مشهد سوم، شاهد اول، اشراق چهارم نوشته است :
من تخطی خطوه الی جانب القدس، قد جرت سنته الله تعالی؛
ان من قرب الیه شبرا، قربه ذراعا*
عبودیت، یک جانبه و یک سویه نیست. تو بنده و عبد خدا باش خدا نیز مرحمت و لطف خود را در ابعاد مختلف به تو ابراز مىدارد...
راه من پویید کاین راهست و بس
عشق من جویید نى هر خار و خس
هر که نزدیک من آید یک ذراع
من روان گردم سوى او باع باع
هر که پیماید ره من میل میل
من به فرسخ فرسخ آیم آن سبیل**
--------------------------
*این حدیث قدسی در بحار این گونه نقل شده است : «من تقرب الى شبرا تقربت [ الیه] ذراعا و من تقرب ذراعا تقربتباعا»
** دیوان طاقدیس علامه احد نراقی